سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگینامه امام حسین علیه السلام

زندگینامه امام حسین علیه السلام

امام حسین علیه السلام,امام حسین (ع)


دومین فرزند برومند حضرت علی و(1) در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت فاطمه ، که درود خدا بر ایشان باد، در خانه وحی و ولایت چشم به جهان گشود.

 

چون خبر ولادتش به پیامبر گرامی اسلام (ص ) رسید، به خانه حضرت علی (ع ) و فاطمه را فرمود تا کودکش را بیاورد. اسما او را در پارچه ای سپید (2) (س ) آمد و اسما پیچید و خدمت رسول اکرم (ص ) برد، آن گرامی به گوش راست او اذان و به گوش چپ (3) او اقامه گفت . به روزهای اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش ، امین وحی الهی ، جبرئیل ، فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد ای رسول خدا، این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر) چون علی برای تو بسان هارون (5) که به عربی (حسین ) خوانده می شود نام بگذار. (4)برای  موسی بن عمران است ، جز آن که تو خاتم پیغمبران هستی .
و به این ترتیب نام پرعظمت “حسین ” از جانب پروردگار، برای دومین فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد. به روز هفتم ولادتش ، فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد، گوسفندی را برای  کشت ، و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موی سر او (6) فرزندش به عنوان عقیقه (7) نقره صدقه داد.

  


حسین (ع ) و پیامبر (ص )

از ولادت حسین بن علی (ع ) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفی که پیامبر راستین اسلام (ص ) درباره حسین (ع ) ابراز می داشت ، به بزرگواری  و مقام شامخ پیشوای سوم آگاه شدند. سلمان فارسی می گوید: دیدم که رسول خدا (ص ) حسین (ع ) را بر زانوی  خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی ، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی ، تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهای خدایی که نه نفرند و خاتم ایشان ، (8) قائم ایشان (امام زمان “عج “) می باشد.

انس بن مالک روایت می کند: وقتی از پیامبر پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست می داری ، فرمود:

بارها رسول گرامی حسن (ع ) و حسین (ع ) را به سینه می فشرد و (9) حسن و حسین را، (10) آنان را می بویید و می بوسید. ابوهریره که از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است ، در عین حال اعتراف می کند که : “رسول اکرم را دیدم که حسن و حسین را بر شانه های  خویش نشانده بود و به سوی ما می آمد، وقتی به ما رسید فرمود هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست (11) داشته ، و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است .

عالی ترین ، صمیمی ترین و گویاترین رابطه معنوی و ملکوتی بین پیامبر و حسین را می توان در این جمله رسول گرامی  اسلام (ص ) خواند که فرمود: “حسین از من و من از (12) حسینم


حسین (ع ) با پدر

شش سال از عمرش با پیامبر بزرگوار سپری شد، و آن گاه که رسول خدا (ص ) چشم ازجهان فروبست و به لقای پروردگار شتافت ، مدت سی سال با پدر زیست . پدری که جز به انصاف حکم نکرد، و جز به طهارت و بندگی  نگذرانید، جز خدا ندید و جز خدا نخواست و جز خدا نیافت . پدری که در زمان حکومتش لحظه ای او را آرام نگذاشتند،همچنان که به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند. در تمام این مدت ، با دل و جان از اوامر پدر اطاعت می کرد، و در چند سالی که حضرت علی (ع ) متصدی خلافت ظاهری شد، حضرت حسین (ع ) در راه پیشبرد اهداف اسلامی ، مانند یک سرباز فداکار همچون برادر بزرگوارش می کوشید، و در جنگهای  “جمل “، “صفین ” و “نهروان ” شرکت و به این ترتیب ، از پدرش امیرالمؤمنین (ع ) و دین خدا حمایت کرد و (13) داشت . حتی گاهی در حضور جمعیت به غاصبین خلافت اعتراض می کرد.

در زمان حکومت عمر، امام حسین (ع ) وارد مسجد شد، خلیفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده کرد که سخن می گفت . بلادرنگ از منبر بالا رفت و فریاد زد: “از منبر (14) پدرم فرود آی ….


امام حسین (ع ) با برادر

پس از شهادت حضرت علی (ع )، به فرموده رسول خدا (ص ) و وصیت امیرالمؤمنین (ع )مامت و رهبری شیعیان به حسن بن علی (ع )، فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع )، منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامین پیشوایشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسین (ع ) که دست پرورد وحی محمدی و ولایت علوی بود، همراه و همکار و همفکر برادرش بود. چنان که وقتی بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ ، امام حسن (ع ) مجبور شد که با معاویه صلح کند و آن همه ناراحتیها را تحمل نماید، امام حسین (ع ) شریک رنجهای برادر بود و چون می دانست که این صلح به صلاح اسلام و مسلمین معاویه ، در حضور امام حسن (ع ) وامام حسین (ع ) دهان آلوده اش را به بدگویی  نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان امیرمؤمنان (ع ) گشود، امام حسین (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوی  معاویه بشکند و سزای ناهنجاریش را به کنارش بگذارد، ولی امام حسن (ع ) او را به سکوت و خاموشی فراخواند، امام حسین (ع ) پذیرا شد و به جایش بازگشت ، آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاویه (15) برآمد، و با بیانی رسا و کوبنده خاموشش ساخت .

 


امام حسین (ع ) در زمان معاویه

چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنیا رحلت فرمود، به گفته رسول خدا (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و وصیت حسن بن علی (ع ) امامت و رهبری شیعیان به امام حسین (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبری جامعه گردید. امام حسین (ع ) می دید که معاویه با اتکا به قدرت اسلام ، بر اریکه حکومت اسلام به ناحق تکیه زده ، سخت مشغول تخریب اساس جامعه اسلامی  و قوانین خداوند است ، و از این حکومت پوشالی مخرب به سختی رنج می برد، ولی نمی توانست دستی فراز آورد و قدرتی فراهم کند تا او را از جایگاه حکومت اسلامی پایین بکشد، چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نیز وضعی مشابه او داشت .
امام حسین (ع ) می دانست اگر تصمیمش را آشکار سازد و به سازندگی قدرت بپردازد، پیش از هر جنبش و حرکت مفیدی به قتلش می رساند، ناچار دندان بر جگر نهاد و صبر را پیشه ساخت که اگر برمی خاست ، پیش از اقدام به دسیسه کشته می شد، و از این کشته شدن هیچ نتیجه ای گرفته نمی شد.
بنابراین تا معاویه زنده بود، چون برادر زیست و علم مخالفتهای بزرگ نیفراخت ، جز آن که گاهی محیط و حرکات و اعمال معاویه را به باد انتقاد می گرفت و مردم را به آینده نزدیک امیدوار می ساخت که اقدام مؤثری خواهد نمود. و در تمام طول مدتی  که معاویه از مردم برای ولایت عهدی یزید، بیعت می گرفت ، حسین به شدت با او مخالفت کرد، و هرگز تن به بیعت یزید نداد و ولی عهدی او را نپذیرفت و حتی گاهی  (16) سخنانی  تند به معاویه گفت و یا نامه ای کوبنده برای او نوشت .

معاویه هم در بیعت گرفتن برای یزید، به او اصراری نکرد و امام (ع ) همچنین بود و ماند تا معاویه درگذشت …


قیام حسینی

یزید پس از معاویه بر تخت حکومت اسلامی تکیه زد و خود را امیرالمؤمنین خواند،و برای این که سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبیت کند، مصمم شد برای نامداران و شخصیتهای اسلامی پیامی بفرستد و آنان را به بیعت با خویش بخواند. به همین منظور، نامه ای به حاکم مدینه نوشت و در آن یادآور شد که برای من از حسین (ع ) بیعت بگیر و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان . حاکم این خبر را به امام حسین (ع ) رسانید و جواب مطالبه نمود. امام حسین (ع ) چنین فرمود:
“انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذا بلیت الامة براع مثل (17) یزید آن گاه که افرادی چون یزید، (شراب خوار و قمارباز و بی ایمان و ناپاک که حتی  ظاهر اسلام را هم مراعات نمی کند) بر مسند حکومت اسلامی بنشیند، باید فاتحه اسلام را خواند. (زیرا این گونه زمامدارها با نیروی اسلام و به نام اسلام ، اسلام را از بین می برند.)
امام حسین (ع ) می دانست اینک که حکومت یزید را به رسمیت نشناخته است ، اگر در مدینه بماند به قتلش می رسانند، لذا به امر پروردگار، شبانه و مخفی از مدینه به سوی مکه حرکت کرد. آمدن آن حضرت به مکه ، همراه با سرباز زدن او از بیعت یزید، در بین مردم مکه و مدینه انتشار یافت ، و این خبر تا به کوفه هم رسید. کوفیان از امام حسین (ع ) که در مکه بسر می برد دعوت کردند تا به سوی آنان آید و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقیل ، پسر عموی خویش را به کوفه فرستاد تا حرکت و واکنش اجتماع کوفی را از نزدیک ببیند و برایش بنویسد. مسلم به کوفه رسید و با استقبال گرم و بی سابقه ای روبرو شد، هزاران نفر به عنوان نایب امام (ع ) با او بیعت کردند، و مسلم هم نامه ای  به امام حسین (ع ) نگاشت و حرکت فوری امام (ع ) را لازم گزارش داد.
هر چند امام حسین (ع ) کوفیان را به خوبی می شناخت ، و بی وفایی  و بی دینی شان را در زمان حکومت پدر و برادر دیده بود و می دانست به گفته ها و بیعتشان با مسلم نمی توان اعتماد کرد، و لیکن برای اتمام حجت و اجرای اوامر پروردگار تصمیم گرفت که به سوی کوفه حرکت کند.
با این حال تا هشتم ذی حجه ، یعنی روزی  که همه مردم مکه عازم رفتن به “منی ” بودند و هر کس در راه مکه جا مانده بود با عجله تمام می خواست خود را به مکه (18) برساند، آن حضرت در مکه ماند و در چنین روزی با اهل بیت و یاران خود، از مکه به طرف عراق خارج شد و با این کار هم به وظیفه خویش عمل کرد و هم به مسلمانان جهان فهماند که پسر پیغمبر امت ، یزید را به رسمیت نشناخته و با او بیعت نکرده ، بلکه علیه او قیام کرده است .
یزید که حرکت مسلم را به سوی کوفه دریافته و از بیعت کوفیان با او آگاه شده بود، ابن زیاد را (که از پلیدترین یاران یزید و از کثیفترین طرفداران حکومت بنی امیه بود) به کوفه فرستاد. ابن زیاد از ضعف ایمان و دورویی و ترس مردم کوفه استفاده نمود و با تهدید ارعاب ، آنان را از دور و بر مسلم پراکنده ساخت ، و مسلم به تنهایی با عمال ابن زیاد به نبرد پرداخت ، و پس از جنگی دلاورانه و شگفت ، با شجاعت شهید شد.
(سلام خدا بر او باد). و ابن زیاد جامعه دورو و خیانتکار و بی ایمان کوفه را علیه امام حسین (ع ) برانگیخت ، و کار به جایی رسید که عده ای از همان کسانی که برای امام (ع ) دعوت نامه نوشته بودند، سلاح جنگ پوشیدند و منتظر ماندند تا امام حسین (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.
امام حسین (ع ) از همان شبی که از مدینه بیرون آمد، و در تمام مدتی که در مکه اقامت گزید، و در طول راه مکه به کربلا، تا هنگام شهادت ، گاهی به اشاره ، گاهی به اعلان می داشت که : “مقصود من از حرکت ، رسوا ساختن حکومت ضد اسلامی یزید و صراحت ، برپاداشتن امر به معروف و نهی از منکر و ایستادگی در برابر ظلم و ستمگری است و جز حمایت قرآن و زنده داشتن دین محمدی هدفی ندارم .
و این مأموریتی بود که خداوند به او واگذار نموده بود، حتی اگر به کشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسیری خانواده اش اتمام پذیرد. رسول گرامی (ص ) و امیرمؤمنان (ع) و حسن بن علی (ع ) پیشوایان پیشین اسلام ، شهادت امام حسین (ع ) را بارها بیان فرموده بودند. حتی در هنگام ولادت امام حسین (ع )، و خود امام حسین (ع ) به (19) رسول گرانمایه اسلام (ص ) شهادتش را تذکر داده بود.
علم امامت می دانست که آخر این سفر به شهادتش می انجامد، ولی او کسی نبود که در برابر دستور آسمانی  و فرمان خدا برای جان خود ارزشی قائل باشد، یا از اسارت خانواده اش واهمه ای  به دل راه دهد. او آن کس بود که بلا را کرامت و شهادت را سعادت می پنداشت . (سلام ابدی خدا بر او باد) .
خبر “شهادت حسین (ع ) در کربلا” به قدری در اجتماع اسلامی مورد گفتگو واقع شده بود که عامه مردم از پایان این سفر مطلع بودند. چون جسته و گریخته ، از رسول الله (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و امام حسن بن علی (ع ) و دیگر بزرگان صدر اسلام شنیده بودند. بدینسان حرکت امام حسین (ع ) با آن درگیریها و ناراحتیها احتمال کشته شدنش را در اذهان عامه تشدید کرد. بویژه که خود در طول راه می فرمود: “من کان باذلا فینا مهجته (20) و موطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا.
هر کس حاضر است در راه ما از جان خویش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد، همراه ما بیاید. و لذا در بعضی از دوستان این توهم پیش آمد که حضرتش را از این سفر منصرف سازند.
غافل از این که فرزند علی  بن ابی طالب (ع ) امام و جانشین پیامبر، و از دیگران به وظیفه خویش آگاهتر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده دست نخواهد کشید.
باری امام حسین (ع ) با همه این افکار و نظریه ها که اطرافش را گرفته بود به راه خویش ادامه داد، و کوچکترین خللی در تصمیمش راه نیافت .
سرانجام ، رفت ، و شهادت را دریافت . نه خود تنها، بلکه با اصحاب و فرزندان که هر یک ستاره ای درخشان در افق اسلام بودند، رفتند و کشته شدند، و خونهایشان شنهای گرم دشت کربلا را لاله باران کرد تا جامعه مسلمانان بفهمد یزید (باقی مانده بسترهای  گناه آلود خاندان امیه ) جانشین رسول خدا نیست ، و اساسا اسلام از بنی امیه و بنی امیه از اسلام جداست .
راستی هرگز اندیشیده اید اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرین حسین (ع ) به وقوع نمی پیوست و مردم یزید را خلیفه پیغمبر (ص ) می دانستند، و آن گاه اخبار دربار یزید و شهوترانیهای او و عمالش را می شنیدند، چقدر از اسلام متنفر می شدند، زیرا اسلامی که خلیفه پیغمبرش یزید باشد، به راستی نیز تنفرآور است … و خاندان پاک حضرت امام حسین (ع ) نیز اسیر شدند تا آخرین رسالت این شهادت را به گوش مردم برسانند. و شنیدیم و خواندیم که در شهرها، در بازارها، در مسجدها، در بارگاه متعفن پسر زیاد و دربار نکبت بار یزید، هماره و همه جا دهان گشودند و فریاد زدند، و پرده زیبای  فریب را از چهره زشت و جنایتکار جیره خواران بنی امیه برداشتند و ثابت کردند که یزید سگ باز وشرابخوار است ، هرگز لیاقت خلافت ندارد و این اریکه ای که او بر آن تکیه زده جایگاه او نیست . سخنانشان رسالت شهادت حسینی را تکمیل کرد، طوفانی  در جانها برانگیختند، چنان که نام یزید تا همیشه مترادف با هر پستی و رذالت و دناءت گردید و همه آرزوهای طلایی و شیطانیش چون نقش بر آب گشت . نگرشی  ژرف می خواهد تا بتوان بر همه ابعاد این شهادت عظیم و پرنتیجه دست یافت .

از همان اوان شهادتش تا کنون ، دوستان و شیعیانش ، و همه آنان که به شرافت و عظمت انسان ارج می گذارند، همه ساله سالروز به خون غلتیدنش را، سالروز قیام و شهادتش را با سیاه پوشی  و عزاداری محترم می شمارند، و خلوص خویش را با گریه بر مصایب آن بزرگوار ابراز می دارند. پیشوایان مآل اندیش و معصوم ما، هماره به واقعه کربلا و به زنده داشتن آن عنایتی خاص داشتند.

غیر از این که خود به زیارت مرقدش می شتافتند و عزایش را بر پا می داشتند، در فضیلت عزاداری و محزون بودن برای آن بزرگوار، گفتارهای متعددی ایراد فرموده اند. ابوعماره گوید: “روزی به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسیدم ، فرمود اشعاری در سوگواری حسین برای ما بخوان . وقتی شروع به خواندن نمودم صدای گریه حضرت برخاست ، من می خواندم و آن عزیز می گریست ، چندان که صدای گریه از خانه برخاست .
بعد از آن که اشعار را تمام کردم ، امام (ع ) در فضلیت و ثواب مرثیه و گریاندن مردم بر امام (21) حسین (ع ) مطالبی بیان فرمود و نیز از آن جناب است که فرمود: “گریستن و بی تابی کردن در هیچ مصیبتی شایسته (22) نیست مگر در مصیبت حسین بن علی ، که ثواب و جزایی گرانمایه دارد.
باقرالعلوم ، امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم که یکی از اصحاب بزرگ او است فرمود: “به شیعیان ما بگویید که به زیارت مرقد حسین بروند، زیرا بر هر شخص باایمانی که (23) به امامت ما معترف است ، زیارت قبر اباعبدالله لازم می باشد.
امام صادق (ع ) می فرماید: “ان زیارة الحسین علیه السلام افضل ما یکون من الاعمال . (24) همانا زیارت حسین (ع ) از هر عمل پسندیده ای ارزش و فضیلتش بیشتر است .
زیرا که این زیارت در حقیقت مدرسه بزرگ و عظیم است که به جهانیان درس ایمان و عمل صالح می دهد و گویی  روح را به سوی ملکوت خوبیها و پاکدامنیها و فداکاریها پرواز می دهد. هر چند عزاداری و گریه بر مصایب حسین بن علی (ع )، و مشرف شدن به زیارت قبرش و بازنمایاندن تاریخ پرشکوه و حماسه ساز کربلایش ارزش و معیاری والا دارد، لکن باید دانست که نباید تنها به این زیارتها و گریه ها و غم گساریدن اکتفا کرد، بلکه همه این تظاهرات ، فلسفه دین داری ، فداکاری و حمایت از قوانین آسمانی را به ما گوشزد می نماید، و هدف هم جز این نیست ، و نیاز بزرگ ما از درگاه حسینی آموختن انسانیت و خالی بودن دل از هر چه غیر از خداست می باشد، و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضیه بپردازیم ، هدف مقدس حسینی به فراموشی می گراید.

 


اخلاق و رفتار امام حسین (ع )

با نگاهی  اجمالی به 56سال زندگی سراسر خداخواهی و خداجویی  حسین (ع )، درمی یابیم که هماره وقت او به پاکدامنی  و بندگی و نشر رسالت احمدی و مفاهیم عمیقی والاتر از درک و دید ما گذشته است . اکنون مروری  کوتاه به زوایای زندگانی آن عزیز، که پیش روی ما است :
جنابش به نماز و نیایش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسیاری  و حتی در آخرین شب (25) داشت . گاهی در شبانه روز صدها رکعت نماز می گزاشت .
زندگی دست از نیاز و دعا برنداشت ، و خوانده ایم که از دشمنان مهلت خواست تا بتواند با خدای خویش به خلوت بنشیند. و فرمود: “خدا می داند که من نماز و تلاوت (26) قرآن و دعای زیاد و استغفار را دوست دارم  (27) حضرتش بارها پیاده به خانه کعبه شتافت و مراسم حج را برگزار کرد.
ابن اثیر در کتاب “اسد الغابة ” می نویسد: “کان الحسین رضی الله عنه فاضلا کثیر الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال (28) الخیر جمیعها. حسین (ع ) بسیار روزه می گرفت و نماز می گزارد و به حج می رفت و صدقه می داد و همه کارهای پسندیده را انجام می داد.
شخصیت حسین بن علی  (ع ) آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشکوه بود که وقتی با برادرش امام مجتبی (ع ) پیاده به کعبه می رفتند، همه بزرگان و شخصیتهای اسلامی به (29) احترامشان از مرکب پیاده شده ، همراه آنان راه می پیمودند.
احترامی که جامعه برای  حسین (ع ) قائل بود، بدان جهت بود که او با مردم زندگی  می کرد – از مردم و معاشرتشان کناره نمی جست – با جان جامعه هماهنگ بود، چونان دیگران از مواهب و مصائب یک اجتماع برخوردار بود، و بالاتر از همه ایمان بی تزلزل او به خداوند، او را غم خوار و یاور مردم ساخته بود.
و گرنه ، او نه کاخهای مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ، و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمی بستند، و حرم رسول الله (ص ) را برای او خلوت نمی کردند… این روایت یک نمونه از اخلاق اجتماعی اوست ، بخوانیم :
روزی از محلی عبور می فرمود، عده ای از فقرا بر عباهای پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره های خشکی  می خوردند، امام حسین (ع ) می گذشت که تعارفش کردند و او هم پذیرفت ، نشست و تناول فرمود و آن گاه بیان داشت : “ان الله لا یحب المتکبرین “، خداوند متکبران را دوست نمی دارد. (30)

پس فرمود: “من دعوت شما را اجابت کردم ، شما هم دعوت مرا اجابت کنید.

آنها هم دعوت آن حضرت را پذیرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند. حضرت دستور داد و بدین ترتیب پذیرایی گرمی  (31) هر چه در خانه موجود است به ضیافتشان بیاورند، از آنان به عمل آمد، و نیز درس تواضع و انسان دوستی را با عمل خویش به جامعه آموخت .
شعیب بن عبدالرحمن خزاعی  می گوید: “چون حسین بن علی (ع ) به شهادت رسید، بر پشت مبارکش آثار پینه مشاهده کردند، علتش را از امام زین العابدین (ع ) پرسیدند، فرمود این پینه ها اثر کیسه های  غذایی است که پدرم شبها به دوش می کشید و به خانه (32) زنهای  شوهرمرده و کودکان یتیم و فقرا می رسانید.
شدت علاقه امام حسین (ع ) را به دفاع از مظلوم و حمایت از ستم دیدگان می توان در داستان “ارینب وهمسرش عبدالله بن سلام ” دریافت ، که اجمال و فشرده اش را در این جا متذکر می شویم : یزید به زمان ولایت عهدی ، با این که همه نوع وسایل شهوترانی و کام جویی و کامروایی از قبیل پول ، مقام ، کنیزان رقاصه و… در اختیار داشت ، چشم ناپاک و هرزه اش را به بانوی شوهردار عفیفی دوخته بود.
پدرش معاویه به جای این که در برابر این رفتار زشت و ننگین عکس العمل کوبنده ای  نشان دهد، با حیله گری  و دروغ پردازی و فریبکاری ، مقدماتی فراهم ساخت تا زن پاکدامن مسلمان را از خانه شوهر جدا ساخته به بستر گناه آلوده پسرش یزید بکشاند. حسین بن علی (ع ) از قضیه باخبر شد، در برابر این تصمیم زشت ایستاد و نقشه شوم معاویه را نقش بر آب ساخت و با استفاده از یکی از قوانین اسلام ، زن را به شوهرش عبدالله بن سلام بازگرداند و دست تعدی و تجاوز یزید را از خانواده مسلمان و پاکیزه ای قطع نمود و با این کار همت و غیرت الهی اش را نمایان و علاقه مندی خود را به حفظ نوامیس جامعه مسلمانان ابراز داشت ، و این رفتار داستانی شد که در مفاخر آل علی (ع ) و دناءت و ستمگری بنی امیه ، برای همیشه در تاریخ به یادگار (33) ماند.



تاریخ : پنج شنبه 95/2/23 | 12:6 صبح | نویسنده : mohammad hossein zare | نظر

وصیت نامه امام حسین علیه السلام

« بسم الله الرحمن الرحیم ...؛ این وصیت حسین‌بی‌علی است به برادرش محمد حنفیه. حسین گواهی می‌دهد به توحید و یگانگی خداوند و این که برای خدا شریکی نیست و محمد (ص) بنده و فرستاده اوست و آئین حق ( اسلام ) را از سوی خدا ( برای جهانیان ) آورده است و شهادت می‌دهد که بهشت و دوزخ حق است و روز جزا بدون شک به وقوع خواهد پیوست و خداوند همه انسان‌ها را در چنین روزی زنده خواهد نمود. »

165.jpg 

امام در وصیت نامه‌اش پس از بیان عقیده خویش درباره توحید و نبوت و معاد، هدف خود را از این سفر این چنین بیان نمود:

 

« من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از شهر خود بیرون آمدم؛ بلکه هدف من از این سفر، امر به معروف و نهی از منکر و خواسته‌ام از این حرکت، اصلاح مفاسد امت و احیای سنت و قانون جدّم، رسول خدا (ص) و راه و رسم پدرم، علی‌بن‌ابیطالب (ع) است. پس هر کس این حقیقت را از من بپذیرد ( و از من پیروی کند ) راه خدا را پذیرفته است و هر کس رد کند ( و از من پیروی نکند ) من با صبر و استقامت ( راه خود را ) را در پیش خواهم گرفت تا خداوند در میان من و بنی‌امیه حکم کند که او بهترین حاکم است.

و برادر ! این است وصیت من به تو و توفیق از طرف خداست. بر او توکل می‌کنم و برگشتم به سوی اوست. »

 

                                                                                                                                                                                                                           منبع: بحارالانوار، 44/329




تاریخ : پنج شنبه 95/2/23 | 12:3 صبح | نویسنده : mohammad hossein zare | نظر

تولد امام حسین علیه السلام و حضرت ابوالفضل العباس مبارک باد.....




تاریخ : چهارشنبه 95/2/22 | 11:59 عصر | نویسنده : mohammad hossein zare | نظر

امام زمان(عج)




تاریخ : جمعه 94/10/11 | 9:19 صبح | نویسنده : mohammad hossein zare | نظر

حدیث




تاریخ : پنج شنبه 94/10/10 | 3:12 عصر | نویسنده : mohammad hossein zare | نظر

حدیث

بسم تعالی
رسول خدا صلی الله علیه و آله :
اگر شیاطین، گرد دلهای آدمیان نمی چرخیدند، هر آینه آنان ملکوت آسمان‏ها را مى ‏دیدند.



تاریخ : پنج شنبه 94/10/10 | 3:8 عصر | نویسنده : mohammad hossein zare | نظر

تازه ترین اعجاز اعداد در قرآن کشف شد

تازه ترین اعجاز اعداد در قرآن کشف شد. 

تازه ترین اعجاز اعداد در قرآن کشف شد

 

دکتر "طارق سیودان" اخیراً کشفیات بسیار جالب، قابل توجه و تعمقی در آیات قرآن، در حوزه اعجاز قرآن در اشکال علمی کرده است.

دکتر "طارق سیودان" اخیراً کشفیات بسیار جالب، قابل توجه و تعمقی در آیات قرآن، در حوزه اعجاز قرآن در اشکال علمی کرده است.

از جمله کشفیات می توان به برابری یک چیز با چیز دیگر، به عبارتی برابری اضداد اشاره کرد.

برابری مرد با زن یکی از نمونه های آن در این کشف است. هر چند این نکته از لحاظ دستور زبان عجیب بوده، ولی آنچه از مجموع آیات قرآن مجید آشکار می شود، این است که کلمه مرد 24 بار در قرآن مقدس آمده است. همچنین کلمه زن نیز 24 بار در قرآن مقدس آمده است.

سپس مطابق آنالیز آیات مختلف، مشخص شده که این همسانی در متناقض ها، در تمامی قرآن کریم صادق است. قرآن مجید مشخص می کند که یک چیز با چیز دیگری (یا به عبارتی با متضاد خود و یا ریشه خود) برابر است.

در ادامه، نتایج شگفت آور حاصل از محاسبه کلمات عربی قرآن مجید و رمز اعداد را خواهید یافت.

کلمات و دفعات تکرار در جمع آیات قرآن مجید همانند کلمات دنیا (یکی از نام های زندگی) 115بار، آخرت (نامی برای زندگی پس از این جهان) 115بار، ملائکه 88 بار، کلمه شیاطین 88 مرتبه، کلمات زندگی و مرگ 145بار، سود و زیان و ملت (مردم) و پیامبران 50 مرتبه آمده است.

کلمات دیگری همچون ابلیس (پادشاه شیاطین) و پناه جوئی از شرّ ابلیس 11مرتبه، مصیبت و شکر 75بار، صدقه و رضایت 73 مرتبه، فریب خوردگان (گمراه شدگان)، مردگان (مردم مرده) 17بار، مسلمین و جهاد 41 بار، طلا و زندگی راحت هشت، جادو و فتنه 60 مرتبه، زکات و برکت 32،ذهن و نور 49، زبان و موعظه (گفتار، اندرز) 25 و آرزو و ترس هشت مرتبه آمده است.

همچنین کلمات آشکارا سخن گفتن (سخنرانی) و تبلیغ کردن 18، سختی و صبر 114، محمد (صلوات الله علیه) و شریعت (آموزه های حضرت محمد صلی الله علیه و آله) چهار، مرد و زن 24مرتبه ذکر شده است.

کلمات نماز پنج، ماه 12، روز 365، دریا 32 و زمین (خشکی) 13مرتبه در قرآن تکرار شده است.

دانش بشری بتازگی اثبات نموده که آب 71?111 % و خشکی 28?889 % از کره زمین را فراگرفته است که با درصد تعداد دفعات ذکر شده دریا و زمین در قران برابری می کند.




تاریخ : سه شنبه 94/10/8 | 2:26 عصر | نویسنده : mohammad hossein zare | نظر

قلب قرآن(سوره یس) و موفقیت

سوره یس،موفقیت(مدیریت زمان-مدیریت خواب-خلاصه کتاب های الهام بخش)
1-صبح ها که از خواب بیدار می شوید دستگاه عیب سنج و ایرادگیر وجودتان را از کار بیندازید.

2-در معادلات زندگی هیچ گاه منفی فکر نکنید.

3-هیچ گاه در گره زدن طناب پاره شده دوستی تعلل به خرج ندهید.

4-آنتن های ذهن تان را تنها به سوی ایستگاه هایی تنظیم کنید که شبانه روز امواج مثبت پخش می کنند.

5-دلتان را تبدیل به اقیانوسی آرام نمایید نه یک مرداب نا چیز.

6-سعی کنید قلبی مقاوم داشته باشید قلبی که مقابل گرم و سرد حوادث و ضر به های عاطفی همچون ظروف چینی با اندک ضربه ای خرد نشود.

7-تجربه های تلخ و شیرین زندگی را درس فهمیدنی بدانید نه حفظ کردنی.

8-همواره مصمم باشید تا با استفاده از جلا دهنده هایی همچون دعا و نیایش روح و روانتان را پاکی و طراوت بخشید.

 



تاریخ : سه شنبه 94/10/8 | 2:8 عصر | نویسنده : mohammad hossein zare | نظر

شادی واقعی چیست؟

شادی واقعی چیست؟

 

یک انسان با ایمان می تواند شادی دنیا و آخرت را با هم داشته باشد، چنانچه در روایت آمده که فرد روزه دار دو شادی دارد، یکی هنگام افطار که از خوردنی ها و آشامیدنی ها استفاده می کند و دیگری هنگام ملاقات با پروردگار که از پاداش روزه بهره مند می شود.

شادی

هر کس ممکن است برداشت خاصی از مفهوم «نشاط» داشته باشد و متناسب با آن برای تحصیل و فراهم سازی مقدمات آن تلاش کند، امّا تعریفی که با رویکرد دینی از «نشاط» سازگاری داشته باشد این است که فرد در زندگی خود احساس رضایت و سعادتمندی داشته و از سلامت روانی برخوردار باشد. عمده ترین عواملی که نشاط انسان را در زندگی از وی سلب می کند و باعث اضطراب، افسردگی و انواع اختلالات روانی در فرد می شود. افتادن در دام غرایز، احساس پوچی و بی معنایی و درماندگی در برابر حوادث و بحرانهای زندگی است.
بنابراین نشاط خود را در زندگی باید در مسائلی جستجو کنیم که بتوانید این عوامل بحران زا را کنترل کند. به اعتقاد بسیاری از روان شناسان مهم ترین عاملی که می تواند عوامل بحران زای زندگی را کنترل کند و زمینه نشاط  و احساس عزت نفس  را در انسان به وجود آورد چیزی جز مذهب و اعمال و رفتار مذهبی نیست. پس باید برای کسب نشاط بیشتر و مصونیت از اضطراب و افسردگی به سوی دین و مذهب روی آوریم و با یاد خدا و انجام اعمال و رفتار مذهبی به احساس نشاط بیشتر دست یابیم.

اسلام دین شادی و نشاط

چه دستورات فردی و چه دستورات اجتماعی اسلام همگی براساس رضایت، شادی، نشاط و تحرک است. دقت در این احکام، جدا از عنصر رضایت که شادمانی همیشگی را تضمین می کند، نشان دهنده رفتارها و اعمال شادی بخش و نشاط  آور است.

روایتی از امام صادق (علیه السلام) بر این نکته تأکید دارد که شادی های حلال دنیایی می تواند کمکی برای رسیدن به شادی های معنوی باشد. ایشان به نقل از اندرزهای حکیمانه آل داوود می فرماید: یک مسلمان اندیشمند سزاوار است که در حال انجام یکی از این سه کار مشاهده شود: یا در حال فعالیت اقتصادی و تأمین معاش بوده، یا برای آخرت خویش توشه برداشته و یا به شادی هایی که حرام نیستند بپردازد و نیز هر مسلمان سزاوار است که بخشی از فرصت های خود را با پروردگار خویش خلوت کند و بخشی دیگر را با دوستانی بگذراند که او را به یاد آخرتش بیاندازند و باقی مانده فرصت خویش را نیز به شادی های حلال بپردازد که این شادی ها کمکی برای او در انجام دو فعالیت قبلی خواهند بود. (کافی، ج 5، ص 87، ح 1)

به طور کلی هرگونه شادی که در آن حرامی رخ ندهد، از دیدگاه اسلام مجاز است. حال با توجه به این موضوع به بررسی موضع گیری این دین مقدس نسبت به شادی پرداخته و آن را در سه رده (شادی های واقعی، شادی های حلال و شادی های حرام) دسته بندی می کنیم:
1 شادی واقعی: از آن جایی که یکی از مبانی اصولی دین اسلام، اعتقاد به معاد و زندگی جاوید است و مرگ در این دیدگاه، نیستی و نابودی نبوده، بلکه پلی برای عبور از دنیایی کوچک و محدود به جهانی بی نهایت است، شادی زمانی مفهوم واقعی خود را می یابد که انسان آن را در زندگی جاوید خویش نیز تأثیرگذار بداند. به همین دلیل انجام هر کردار نیکی - بدون آن که انسان با ایمان را به عجب و خودپسندی وادارد - بر شادی درونی او خواهد افزود. احساس شادی و لذتی که یک مؤمن از انفاق، روزه، نماز، حج و ... در خود می یابد به هیچ وجه قابل مقایسه با شادی های زودگذر مادی نیست و به تعبیری، شیرینی ارتباط با خدا به گونه ای است که هر شادی و لذت دیگری را تحت الشعاع خود قرار می دهد، تا جایی که اندوه فراق دوست نیز خود شادی ‌آفرین است.
2 شادی دنیایی حلال: با تمام آنچه گفته شد و با آن که شیرینی ارتباط با خدا را نمی توان با هیچ شادی دیگری مقایسه کرد، اما روح تنوع طلب انسان علاقه مند است که شادی های دیگری را نیز ـ نه به عنوان جایگزین ـ تجربه کند و نمی توان او را از این بابت مورد سرزنش قرار داد.
این حس تنوع طلبی نیز از ویژگی های انسان به عنوان اشرف مخلوقات است و به خودی خود نمی تواند نقطه قوت و یا ضعفی برای او به شمار آید. آنچه این تنوع طلبی را به نکته ای مثبت  و یا منفی در زندگی انسان تبدیل می کند، برگرفته از چگونگی مدیریت او بر این حس خدادادی است.
شادی های حلال بسیاری وجود دارند که اسلام نه تنها با آنها به مبارزه برنخاسته، بلکه در بسیاری موارد، آنها را مورد تأیید خویش نیز قرار داده است، از جمله شادی های ناشی از: پیشرفت تحصیلی و اجتماعی خود و دیگر افراد وابسته، سیر و سفر و بهره برداری از مناظر زیبای طبیعی، ورزش و هنری که علاوه بر سرگرمی، جسم و روان انسان را پرورش می دهد، بهره برداری از انواع خوراک ها و پوشاک ها و ...

 تنها شادی های غیر اخلاقی از طرف اسلام ممنوع شده و انواع شادی های معنوی و طبیعی نه تنها رواست، بلکه در بسیاری موارد لازم و واجب است.


روایتی از امام صادق (علیه السلام) بر این نکته تأکید دارد که شادی های حلال دنیایی می تواند کمکی برای رسیدن به شادی های معنوی باشد. ایشان به نقل از اندرزهای حکیمانه آل داوود می فرماید: یک مسلمان اندیشمند سزاوار است که در حال انجام یکی از این سه کار مشاهده شود: یا در حال فعالیت اقتصادی و تأمین معاش بوده، یا برای آخرت خویش توشه برداشته و یا به شادی هایی که حرام نیستند بپردازد و نیز هر مسلمان سزاوار است که بخشی از فرصت های خود را با پروردگار خویش خلوت کند و بخشی دیگر را با دوستانی بگذراند که او را به یاد آخرتش بیاندازند و باقی مانده فرصت خویش را نیز به شادی های حلال بپردازد که این شادی ها کمکی برای او در انجام دو فعالیت قبلی خواهند بود. (کافی، ج 5، ص 87، ح 1)
3 شادی حرام: تنها شادی هایی از دیدگاه اسلام غیر مجازند که آثار سوء فردی و اجتماعی را به دنبال داشته باشند.
شادی های برگرفته از انواع ارتباطات جنسی نابود کننده بنیاد خانواده و اجتماع، شادی‌های ناشی از فقدان بخش هایی از سیستم هوشیاری بدن به دلیل مصرف مشروبات الکلی و مواد مخدر، شادی ناشی از اذیت و آزار دیگران در روابط اجتماعی (رانندگی نامناسب، تجاوز به حریم خصوصی دیگران، تخریب اموال عمومی و ...)، شادی منافقانه ناشی از شکست ظاهری افراد با ایمان (توبه، 50؛ آل عمران، 120) و ... از جمله مواردی هستند که مورد تأیید اسلام نبوده و بسیاری از آنها از سوی دیگر جوامع بشری نیز امری ناپسند به شمار می آیند.
بر خلاف ایده اسلامی که شادی و غم متعادل را مورد پذیرش قرار داده است، چنین افرادی برای کسب شادی دست به انجام اعمال نامتعارف زده و به جای آن که واقعا شاد باشند، به عبارت عامیانه الکی خوش هستند و هنگام غم ها نیز به دلیل باور نداشتن به معاد دچار افسردگی های شدید شده و به رفتارهای نامتعادل دیگری چون خودکشی می زنند!
بنابراین اگر کمی واقع نگر باشیم به راحتی در خواهیم یافت که تنها شادی های غیر اخلاقی از طرف اسلام ممنوع شده و انواع شادی های معنوی و طبیعی نه تنها رواست، بلکه در بسیاری موارد لازم و واجب است.
 یک انسان با ایمان می تواند شادی دنیا و آخرت را با هم داشته باشد، چنانچه در روایت آمده که فرد روزه دار دو شادی دارد، یکی هنگام افطار که از خوردنی ها و آشامیدنی ها استفاده می کند و دیگری هنگام ملاقات با پروردگار که از پاداش روزه بهره مند می شود. (شیخ صدوق، فضائل الأشهر الثلاثة، ص 134)

منابع:
مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه
سایت اندیشه قم
سایت اسلام کوئیست

تعداد بازدید : 1051




تاریخ : سه شنبه 94/10/8 | 1:58 عصر | نویسنده : mohammad hossein zare | نظر

درمانی برای اضطراب های روزانه

 

درمانی برای اضطراب های روزانه!


کنترل اضطراب,اضطراب چیست

فشاری که زندگی در دنیا بر بشر وارد می آورد شاید در هیچ عالمی از عوالم هستی نظیر نداشته باشد؛ زیرا انسان در دنیا همواره در آزمون شدید بلاء و ابتلاء است. از این روست که خداوند دنیا و زندگی در این بخش از هستی را به عنوان عصر خسران و زیان معرفی می کند و برای مراقبت شدید برای گذر از آن تاکید می کند.


شرایط سخت زندگی در دنیا که خود جهنمی حقیقی است انسان را به حزن و خوف مبتلا می کند و اضطراب و ترس و نگرانی را همواره در دل آدمی موجب می شود.

دنیا جای سختی است
از نظر آموزه های قرآنی، دنیا و شرایط آن یک شرایط بسیار سخت و دشوار است. از این روست که در آیه 117 سوره طه از زندگی دنیوی به عنوان زندگی شقاوت آمیز یاد می کند؛‌ زیرا انسان ها در این بخش از زندگی خود می بایست هماره دغدغه امور ابتدایی زندگی را داشته باشند و شرایط سختی چون گرسنگی، تشنگی، گرمای شدید و عریانی و مانند آن را تحمل کنند.(طه، آیات 118 و 119)

از سوی دیگر،ترس از آینده ای داشته باشند که پس از مرگ و انتقال به جهانی دیگر شکل می گیرد و برای او بسیار مجهول، موهوم و ناشناخته است و نمی داند که چه بر سرش می آید.

انسان در برزخی زندگی می کند که حتی لحظات بسیار شیرین و خوشش،‌ با یاد مرگ بلکه حتی لحظه بعد و از دست دادن عامل خوشی و شیرینی، دلگیر و ناراحت می شود؛ شادی اش با تلخی و زندگی با مرگ چنان آمیخته است که نمی تواند دمی آن ها را از یک دیگر جدا سازد و خوش باشد. از این روست که خداوند زندگی انسان در این بخش از عوالم هستی را به عنوان عصر خسران و زیان معرفی می کند؛‌ چرا که در این دوره زمانی چنان عصاره وجودی انسان فشرده و با هزاران بلا و ابتلا مواجه می شود که شاید نظیری برای آن یافت نشود.(سوره عصر)

عوامل اندوه و اضطراب
مهم ترین عامل اضطراب و اندوه را می بایست در خود انسان جست و جو کرد؛ زیرا تقابل دو لشکر عقل و جهل یک درگیری بسیار سخت و دایمی است که در روان آدمی در جریان است و انسان را دمی آرام نمی گذارد. (اصول کافی، ج 1، کتاب عقل و جهل)

از سوی دیگر، وسوسه های شیطانی به ویژه پس از تسلط و ولایت شیطان عامل اصلی دیگر در ایجاد اضطراب و اندوه در انسان است.

ولایت شیطان مانند آب شور دریاست که به جای رفع تشنگی و عطش، بر تشنگی می افزاید و به جای این که آرامش ایجاد کند آرامش را از انسان سلب می کند و خوف و ترس را در ایشان می افزاید (آل عمران، آیه 175)؛ چرا که شیطان اصولا از آب گل آلود می توان ماهی بگیرد و ایجاد ترس در دوستان و اولیای خودش برای این است که آنان را هم چنان زیر سلطه خود داشته باشد.

از نظر قرآن مهم ترین علل و عوامل اندوه و اضطراب در انسان، از دست دادن چیزی و یا ترس از دست دادن آن است.(آل عمران، آیه 153؛ حدید، آیه 23؛ ممتحنه، آیه 11) این که انسان چیزی را که دوست می دارد از دست بدهد و مصیبتی بر او وارد شود و یا در آینده می داند که آن را از دست می دهد و یا مصیبتی بر او وارد خواهد شد، مهم ترین علل و عواملی است که موجب حزن و اندوه و اضطراب شخص می شود.

راه پیشگیری و درمان اضطراب و اندوه
از نظر آموزه های قرآنی هماره پیشگیری یعنی دفع اضطراب و اندوه بهتر از درمان یعنی رفع آن هاست. به این معنا که انسان می بایست به گونه ای خود را تربیت کرده و پرورش دهد که علل و عوامل اندوه زا نتواند او را مضطرب و اندوهگین سازد.


بهترین راه پیشگیری که قرآن بیان می کند،‌ تغییر در نگرش و رویت انسان به هستی و خود است. وقتی انسان نگرشی صحیح در این حوزه ها داشته باشد،‌ به طور طبیعی هیچ عاملی نمی تواند او را دچار اندوه و اضطراب کند.


اگر انسان ها بدانند که موجودی فقیر در ذات هستند (فاطر، آیه 15) و هیچ چیز در وجودشان یا بیرون از وجودشان مال آن ها نیست،‌ بلکه خودشان و همه هستی مال خداوند است؛ در این صورت دیگر برای خودشان، هیچ دارایی را فرض نمی کنند که بدان دلبسته و علاقه مند شوند و یا از دست دادن آن را امری غیر طبیعی بشمارند و سپس دل نگران شده و یا مضطرب از دست دادن باشند و یا  آن که از دست دادن آن موجب اندوه ایشان شود؛ چرا که اینان وجود خودشان و همه دارایی های خودشان را از آن خداوند می دانند و خود را امانت داری بیش نمی دانند که پس از مدتی می بایست آن را به صاحب مال بازگردانند و امانت را ادا نمایند. (فاتحه الکتاب، آیه 3، نساء، آیه 58؛ و آیات دیگر)


اما وقتی انسان خود را مالک جان و چیزهای دیگر بداند و یا به دارایی که در اختیارش به عنوان امانت است، دلبسته و علاقه مند شود، هنگامی که آن امانت گرفته شود، این تعلقات و دلبستگی ها او را همان طور که شاد کرده وقتی از دست می رود اندوهگین می سازد.

درمانی سریع و اورژانسی
یکی از راه های درمان سریع و اورژانسی اندوه و اضطراب این است که دل فارغ و تهی شده را به سرعت با یاد و ذکر الهی پر کنیم؛‌ زیرا وقتی چیزی از ما گرفته می شود، به همان میزان یک منطقه فراغ و خالی در دل ما ایجاد می شود، که می بایست آن را پر کرد.

از نظر قرآن بهترین چیزی که می تواند به سرعت آن منطقه فراغ و خالی را پر کند، یاد خدا و ذکر الهی است که آرامش بخش است.

از نظر آموزه های قرآنی ، ذکر الهی و یاد خداوند مهم ترین عامل آرامش و رهایی از اضطراب و اندوه است؛ چرا که با یاد خداوند اطمینان و طمانینه در جان و دل آدمی ایجاد می شود.(رعد، آیه 28) و از نظر قرآن خداوند زمانی شما را یاد می کند که شما خدا را یاد کنید. (بقره، ایه 52)
خداوند در آیه 10 سوره قصص می فرماید که دل مادر موسی(علیه السلام) فارغ و تهی شد و همین مساله موجب تلاطم روحی و روانی اش شده به گونه ای که اگر خداوند نبود ممکن بود که مساله مادر شدن را افشا کند و اسرار را هویدا سازد. اما خداوند این کشتی توفان زده و تهی و فارغ شده از موسی (علیه السلام) را با طناب و لنگر وحی و ذکر محکم و استوار ساخت و اجازه نداد آن اندوهی که بر جانش آمده و اضطرابی که بدان گرفتار شده باقی بماند بلکه آن را برطرف کرد.


پس ربط با خداوند و پیوند و گره خوردن دل با یاد خدا به هر شکلی موجب می شود تا کشتی توفان زده دل آرام گیرد و از اضطراب رهایی یابد.

نتیجه گیری
بهترین درمان و رفع اندوه و اضطراب یاد خدا از طریق عبادت به ویژه قرآن و نماز است و در آیات و روایات آمده است که نماز موجب آرامش و اطمینان است، چرا که نماز مهم ترین ذکر الهی است که خداوند در آیه 28 سوره رعد ذکر الهی را مایه آرامش دل ها و ایجاد اطمینان در آن دانسته است.

 

منبع:noorportal.net




تاریخ : سه شنبه 94/10/8 | 1:46 عصر | نویسنده : mohammad hossein zare | نظر

  • paper | کانون زبان انگلیسی | آریس دی ال