شهادت

شهادت امام حسن مجتبی (ع)و امام علی بن موسی الرضا (ع) را به عموم شیعیان جهان تسلیت عرض می کنیم.

 




تاریخ : پنج شنبه 94/9/19 | 8:12 عصر | نویسنده : mohammad hossein zare | نظر

دانلود نمونه سوال تاریخ 2 حوزه علمیه

بر روی ایکون زیر کلیک کنید..........................................................

http://s3.picofile.com/file/8227394800/16_tarikh2.pdf.html

 

 




تاریخ : پنج شنبه 94/9/19 | 7:46 عصر | نویسنده : mohammad hossein zare | نظر

دانلود نمونه سوال منطق 2 پایه دوم حوزه علمیه

بر روی این ایکون کلیک کنید...................................................................................

http://s1.picofile.com/file/8227393100/10_mantegh2.pdf.html

 




تاریخ : پنج شنبه 94/9/19 | 7:38 عصر | نویسنده : mohammad hossein zare | نظر

خبر

ثبت نام چهارمین دوره مسابقات علمی طلاب مدارس علمیه برادران سراسر کشورسال تحصیلی 95-94


ثبت نام از روز شنبه مورخ 23 آبان ماه 94 از طریق سامانه نجاح(پنل شخصی)




تاریخ : پنج شنبه 94/9/19 | 7:16 صبح | نویسنده : mohammad hossein zare | نظر

تصویر




تاریخ : پنج شنبه 94/9/19 | 7:5 صبح | نویسنده : mohammad hossein zare | نظر

تصویر

کجای کاریم!؟
امیرالمؤمنین علی (ع) می فرمایند:
کسی که موقع یاری رهبرش در خواب باشد،
زیر لگد دشمن بیدار می شود.

غررالحکم - ص422

    




تاریخ : چهارشنبه 94/9/18 | 11:48 عصر | نویسنده : mohammad hossein zare | نظر

پیامبر

پیامبر اکرم(ص) پس از بیست و سه سال دعوت و مجاهدت و ابلاغ پیام الهی و پس از فراز و نشیب­های فراوان در راه انجام رسالت بزرگ خویش، سرانجام در روز دوشنبه، بیست و هشتم ماه صفر یازدهم هجرت[1] پس از چهارده روز بیماری[2] و کسالت، رحلت فرمودند و در هجر? مسکونی خویش در جوار مسجدی که تأسیس کرده بود، به خاک سپرده شد.

آخرین روزهای وفات پیامبر(ص)
   پیامبر(ص) شب پیش از بیماری شدیدش در حالی که دست علی(ع) را گرفته بود، همراه جماعتی برای طلب آمرزش به قبرستان بقیع رفت و برای اهل قبور درود فرستاد و برای آنان طلب استغفار طولانی کرد. آنگاه به علی(ع) فرمود: «جبرئیل هر سال یک مرتبه قرآن را بر من عرضه می­کرد؛ ولی امسال دو مرتبه این امر صورت گرفته است و این دلیلی ندارد مگر اینکه اجل من نزدیک باشد.»[3]
   پس به علی(ع) گفت: «اگر من از دنیا رفتم، تو مرا غسل بده.»[4] در روایت دیگر آمده است که «فرمودند: به هر کسی وعده­ای دادم، باید آن را بگیرد و به هر کسی دِینی دارم، باخبرم سازد.»[5]
   پیامبر(ص) که گویا از حرکات زنند? برخی از زوجات و صحاب? خود و تخلف برخی از یاران ناراحت شده بود، برای پیش­گیری از بدعتها، فرمود: «ای مردم، آتش فتنه شعله­ور شده و فتنه­ها مانند پاره­های شب تاریک، رو آورده و شما هیچ دستاویزی علیه من ندارید؛ زیرا من حلال نکردم مگر آنچه قرآن حلال دانسته و حرام نکردم مگر آنچه قرآن حرام داشته است.»[6]
   پیامبر(ص) پس از این هشدار به منزل "ام­سلمه" رفت و دو روز در آنجا ماند و گفتند خدایا تو شاهد باش که من حقایق را ابلاغ کردم.[7]
   سپس پیامبر(ص) به منزل رفت و جماعتی به حضور طلبید و گفت: «مگر به شما امر نکردم که با جیش "اسامه" بروید؟ چرا نرفتید؟»
   ابوبکر گفت: رفتم؛ ولی دوباره برگشتم تا تجدید عهد کنم. عمر گفت: نرفتم؛ چون نمی­توانستم منتظر باشم تا حال شما را از کاروانیان بپرسم.[8]
   رسول خدا(ص) از تخلف آنان سخت ناراحت شد و با همان حال کسالت به مسجد رفت و خطاب به اعتراض کنندگان فرمود: این چه سخنی است که درباره­ی فرماندهی "اسامه" می­شنوم شما پیش از این به فرماندهی پدرش هم طعن می­زدید به خدا سوگند او برای فرماندهی لشکر سزاوار بود و فرزندش اسامه نیز برای این کار شایسته است. رسول خدا در بستر بیماری مرتبا به عیادت کنندگان خود به طور مرتب می­فرمود، سپاه اسامه را حرکت دهید.[9]
  پیامبر(ص) فرمود:
«نفذ و اجیش اسامه»
«وی در اینجا متخلفان از جیش اسامه را لعن کرد.»[10]
   سپس پیامبر(ص) بیهوش شد و تمام زنان و کودکان می­گریستند. لحظاتی بعد پیامبر(ص) به هوش آمد و دستور داد که برایش قلم و دواتی بیاورند تا بر ایشان چیزی بنویسند که پس از آن هرگز گمراه نشوید در این میان برخی به دنبال آوردن صحیفه و دوات رفتند. که عمر گفت: بیماری بر پیامبر(ص) چیره گشته است، «ارجع فانه یهجر» برگرد؛ زیرا او هذیان می­گوید. قرآن نزد شماست، کتاب خدا برای شما کافی است.[11] حاضران بعضی با نظر عمر مخالفت کردند و بعضی دیگر جانب او را گرفتند رسول خدا(ص) از اختلاف و سخنان جسارت­آمیز آنان سخت ناراحت شد و فرمود: «برخیزید و از من دور شوید».[12]
 
وصیت پیامبر(ص) در لحظات پایانی
   پیامبر(ص) در حضور جمع، رو به حضرت علی(ع) کرد و به او وصیت کرد و به ایشان فرمود: نزدیک بیا، سپس زره و شمشیر و خاتم و مهرش را به علی(ع) داد و فرمود «برو منزل». پس از لحظاتی بیماری ایشان شدید شد و آنگاه که حالش بهتر شد، علی(ع) را ندید. به زنان خود گفت: «برادرم و صاحبم بیاید» آنان به ابوبکر گفتند و آو آمد و باز پیامبر(ص) جمله را تکرار کرد و این بار به سراغ عمر رفتند و عمر آمد؛ ولی پیامبر(ص) فرمود: «برادرم و صاحبم بیاید»  "ام­سلمه" فرمود: «علی(ع) را می­طلبد، به او بگوئید بیاید».[13] علی(ع) آمد و مدتی با هم به طور خصوصی و در گوشی صحبت کردند. وقتی از علی(ع) پرسیدند، پیامبر(ص) چه گفت؟
   در پاسخ فرمود: به من هزار باب علم که از هر بابی هزار باب دیگر منشعب شده بود، آموخت و چیزهایی را به من سفارش کرد که انجام خواهم داد.[14]
   پیامبر(ص) در همان حال چند مرتبه فرمود:
«ما ظن محمد بالله لو لقی الله و هذه عذره عنده»
   در روزهای آخر از "بلال" خواست تا مردم را در مسجد حاضر کند، خطبه­یی خواند، بعد از مردم خواست اگر کسی حقی از او به گردن دارد، مطالبه کند. هیچ کس پاسخی نداد تا سه بار پیامبر(ص) تکرار کرد تا اینکه غلامی بنام "عکاشه" برخاست و حقی را از ایشان مطالبه کرد، به قصد انتقام از پیامبر(ص)، شلاقی آماده کردند؛ ولی همین که خواست قصاص کند بر بدن حضرت افتاد و شروع به گریه کرد و ایشان را عفو نمود و پیامبر(ص) فرمود او رفیق من در بهشت خواهد بود.[15]
   سپس به علی(ع) دستور داد، آن پولها را که نزد یکی از زنان بود، بگیرد و میان فقرا تقسیم کند.[16]
 
فاطمه(س) و لحظ? وداع با پدر   
   در لحظات آخر عمر پیامبر(ص)، فاطمه(س) بسیار گریان بود. پیامبر(ص) او را به نزدیک خود طلبید و مطالبی را به او گفت: که فاطمه(س) گریه­اش شدت یافت. آنگاه مطلبی را به ایشان گفت: که حضرت زهرا تبسم کرد. ایشان بر پاسخ سؤال دیگران فرمودند که لحظ? اول پیامبر(ص) فرمودند:
   «در همین درد می­میرم» و در باب شادی و تبسم­اش فرمودند: تو اولین کس از اهل بیت(ع) من هستی که به من ملحق می­شود» و این بود که من تبسم کردم.[17]
   در لحظات واپسین عمر پیامبر(ص) سرش در دامان امیرالمؤمنین(ع) قرار داشت.[18]
 
کفن و دفن پیامبر(ص)
   هنگامه فوت پیامبر(ص) خلیفه­ی دوم، بنابر عللی در بیرون خانه فریاد می­زد که پیامبر(ص) فوت نکرده و بسان حضرت عیسی(ع) پیش خدای خود رفته، در این میان یک نفر از اصحاب پیامبر(ص) این آیه را خواند:
«و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الارسل أفإن مات أو قتل ...»[19]
   علی(ع) جسد مطهر پیامبر(ص) را غسل داد و کفن کرد؛ چون پیامبر(ص) سفارش کرده بود که نزدیکترین کس مرا غسل خواهد داد[20] و این شخص جز علی کسی نیست. سپس چهره آن حضرت را گشود در حالی که سیلاب اشک از دیدگانش جاری بود. فرمود: «پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا(ص) با رحلت تو رشته نبوت و وحی الهی و اخبار آسمانها قطع گردید... اگر ما را به صبر و شکیبایی امر نمی­کردید، آنقدر گریه می­کردم که سرچشمه اشک را می­خشکانید».[21]
     سپس در قبری که توسط "ابوعبیده جراح" و "زید بن سهل" آماده شده بود و در همان حجره­ای که وفات یافته بود، در خانه­ی خودش به خاک سپرده شد.[22]


  [1]. شیخ مفید، الارشاد، بیروت، موسسه اعلمی، 1399ه.ق ص 97. در تاریخ وفات پیامبر اکرم احتمال زیادی بیان شده است و این بنابر قول مشهور علمای شیعه است. و ابن هشام؛ السیرة‌النبویة، مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفة، بی تا، ج2، ص658 و ابن سعد؛ الطبقات‌الکبری، محمد بن صامل السلمی، الطائف، مکتبة‌الصدیق، 1414، الأولی،  ج2، ص 521.
[2] . ابن واضح، تاریخ یعقوبی، نجف، المکتبه الحدریته، 1384 ه.ق، ج 2، ص 178.
[3] . شیخ مفید، الارشاد، پیشین، ص 97 و ابن سعد، الطبقات، ج 2، ص 214.
[4] . همان، ج 2، ص 214 .
[5] . همان، ج 2، ص 214 .
[6] ـ  ابن هشام، السیرة النبویة، پیشین، ج 2، ص 654 و ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین، ج 2، ص 216.
[7] ـ شیخ مفید، الارشاد، پیشین، ص 97.
[8]  ـ ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین، ج 2، ص 334، صحیح مسلم، ج 2، ص 325.
[9] . ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین، ج 2، ص 190.
[10]  ـ الشهرستانی، عبدالکریم؛ ملل و نحل، ترجمه و تصحیح سید محمد رضا جلالینائینی، چاپ سوم، 1360، ج 1، ص 23 و طبری، محمد بن ‌جریر؛ تاریخ‌الأمم ‌و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ اول، 1352، ج 3، ص 429.
[11] . ابن حبل، احمد؛ مسند احمد، دارصار، بیروت،  ج1، ص 355.
[12] . ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین، ج 2، ص 244.
[13]  ـ طبری، محمدبن‌جریر، پیشین، ج 2، ص 439.
[14] ـ شیخ مفید، الارشاد، پیشین، ص 99.
[15] .التذکرة الحمدونیه، تصحیح احسان عباس، ج 9، صص 153و 154.
[16]  ـ ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین، ج 2، ص 238.
[17]  ـ همان، ص 247.
[18]  ـ ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین،ج 2، ص 236 و نهج البلاغه صبحی صالح، خطب? 197.
[19] .  ابن هشام، السیرة النبویة، پیشین، ج 2، ص656.
[20] . ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین،ج 2، ص 57.
[21] . نهج البلاغه صبحی صالح، خطب? 23، ص 355.
[22] . ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین، ج 2، ص 281.



تاریخ : چهارشنبه 94/9/18 | 10:50 عصر | نویسنده : mohammad hossein zare | نظر

امام رضا(ع)

امام رضا (ع) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا (ص) و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام (ص) است. بنابر نظر مشهور مورّخان وی در یازدهم ذی قعده سال 148 هـ. ق، در مدینه منوّره متولد شد. نام مبارکش، علی، کنیه آن حضرت، ابوالحسن و دارای القاب متعددی از جمله؛ رضا، صادق، ‏صابر، فاضل، قرة ‏اعین المؤمنین و... هستند، اما مشهورترین لقب ایشان، «رضا» به معنای «خشنودی» است.

پدر بزرگوار امام رضا، امام موسی کاظم (ع) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ه.ق، به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند، و مادر گرامیشان نجمه (تکتم) نام داشت.

امام رضا (ع) در مدینه، پس از شهادت پدر، امامت بر مردم را بر عهده گرفت، و به رسیدگى امور پرداخت، شاگردان پدر را به دور خودش جمع کرد و به تدریس و تکمیل حوزه علمیه جدش امام صادق (ع) مشغول شد و در این راستا گام هاى بزرگ و استوارى برداشت.

مدت امامت حضرت رضا(ع)، حدود 20 سال طول کشید، که 17 سال آن در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان گذشت.

در مورد تعداد فرزندان آن حضرت اختلاف وجود دارد، برخی امام جواد(ع) را تنها فرزند ایشان دانسته و گروهی نیز فرزندان دیگری را برای حضرتشان بر­می­شمارند.

امام رضا (ع) پس از هفده سال سکونت در مدینه و تبلیغ دین و ارشاد مردم، با نقشه و حیله مأمون عباسی، راه خراسان را در پیش گرفت. آن حضرت پس از قبول اجباری ولایت عهدی مأمون و گذشت سه سال، در 55 سالگی به دست این خلیف? عباسی به شهادت رسید.

پاسخ تفصیلی

تاریخ ولادت

امام رضا(ع) هشتمین امام شیعیان، از سلاله پاک رسول خدا(ص) و هشتمین جانشین پیامبر مکرّم اسلام است. بنابر نظر مشهور مورّخان امام رضا(ع)، در یازدهم ذی قعده سال 148 هـجری قمری در مدینه منوّره متولّد شد.[1]

نام و القاب

نام مبارکشان «علی»، کنی? آن حضرت، «ابوالحسن» و دارای القاب متعدّدی از جمله؛ رضا، ‏صابر، فاضل، قرة ‏اعین المؤمنین (نور چشم مؤمنان) و... هستند،[2] اما مشهورترین لقب ایشان، «رضا» به معنای «خشنودی» است.

پدر و مادر

پدر بزرگوار امام رضا(ع)، امام موسی کاظم(ع) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ه.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند.

مادر گرامی امام رضا(ع) نجمه نام داشت.[3] البته نام های دیگری نیز برای مادر گرامیشان ذکر کرده اند.[4]

دوران کودکى و جوانى

حضرت رضا(ع)، دوران کودکى و جوانى را تا سال 201 هجری قمری در مدینه طیّبه[5] که مهبط وحى بود در خدمت پدر بزرگوارش سپرى کرد و مستقیماً تحت تعلیم و تربیت امام هفتم(ع) قرار گرفت و علوم و معارف و اخلاق و تربیتى را که امام کاظم(ع) از پدرانش به ارث برده بود، به او آموخت.[6]

گزارشی از حضور ایشان در بغداد هنگام زندانی بودن پدر بزرگوارشان در آن شهر در دسترس نیست.

ازدواج

امام رضا(ع) دارای تعدادی کنیز بودند، از جمله کنیزان ایشان، سبیکه مادر امام جواد(ع) است. وی کنیزى بود که به او سبیکه یا دُرّه می گفتند، حضرت رضا او را خیزران نام گذاشتند و این بانو از اهالى نوبه (منطقه ای در آفریقا) است.[7] و همسر دائمی امام رضا(ع) ام حبیبه بود.[8]

فرزندان

در تعداد و اسامی فرزندان امام رضا(ع) نقل های مختلفی وجود دارد؛ گروهی آنها را پنج پسر و یک دختر، به نام های محمّد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه ذکر کرده اند؛[9] همچنین در نقلی شیخ صدوق در سلسله سند روایتی از فاطمه به عنوان یکی از دختران آن حضرت نام برده است؛[10] امّا شیخ مفید بر این عقیده است، که امام هشتم(ع)، فرزندی جز امام جواد(ع) نداشتند.[11] ابن شهرآشوب[12] و طبرسى،[13] نیز بر همین اعتقادند.

 

امامت

امامت و وصایت حضرت رضا(ع) بارها توسط رسول خدا(ص)، پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان(ع) اعلام شده بود. به ویژه امام کاظم(ع) بارها در حضور مردم، ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرّفی کرده بودند که به یک نمونه از آنها اشاره می‌ شود:

از محمّد بن اسماعیل بن فضل هاشمىّ چنین روایت شده است که‏ گفت: بر امام موسى کاظم(ع) وارد شدم در حالى که ایشان به شدّت مریض بودند، به حضرت عرض کردم: اگر خداى ناکرده براى شما اتّفاقى بیفتد- و خدا آن روز را نیاورد- به چه کسى رجوع کنیم (امام بعد از شما کیست)؟ فرمود: «به فرزندم علىّ، نوشته او، نوشته من است، و او وصىّ و جانشین من بعد از مرگم خواهد بود».[14]

امام رضا (ع) در مدینه، پس از شهادت پدر، امامت بر مردم را بر عهده گرفت، و به رسیدگى امور پرداخت، شاگردان پدر را به دور خودش جمع کرد و به تدریس و تکمیل حوزه علمیه جدش امام صادق (ع) مشغول شد و در این راستا گام هاى بزرگ و استوارى برداشت.

پس از شهادت امام کاظم(ع) که در سال 183 هـ ق رخ داد، آغاز امامت حضرت رضا(ع) شروع شد، و با توجه به این که هارون (پنجمین خلیفه عباسى) در سال 193 از دنیا رفت، ده سال از امامت حضرت رضا(ع) معاصر زمان هارون بود.

مدت امامت آن حضرت، حدود 20 سال طول کشید که 17 سال آن در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان گذشت.

شهادت

امام رضا(ع) پس از هفده سال سکونت در مدینه و تبلیغ دین و ارشاد مردم، با نقشه و حیل? مأمون عباسی، راه خراسان را در پیش گرفت. آن حضرت پس از قبول اجباری ولایت عهدی مأمون و گذشت سه سال، در 55 سالگی به دست مأمون خلیفه عباسی به شهادت رسید.

در تعیین سال شهادت امام نقل های مختلفی به ثبت رسیده است. گروهی سال 202 هجری قمری را سال شهادت حضرت می دانند[15] و عده ای سال 203 هجری قمری را؛ [16] اما مشهور، نظریه دوم است.

در تعیین روز شهادت آن حضرت نیز اتفاق نظر نیست؛ مانند در روز جمعه از ماه رمضان،[17] هفدهم ماه صفر،[18] و آخر ماه صفر.[19]

در میان این نقل ها، نظریه آخر؛ یعنی آخرین روز از ماه صفر، مشهورترین و قابل اعتمادترین نقل است.

بنابراین، مشهورترین و قوی ­ترین نظریه در تاریخ شهادت آن حضرت، روز جمعه، آخرین روز ماه صفر سال 203 هجری قمری است.[20]

فضائل

از نگاه بزرگان شیعه، امام رضا(ع) همانند دیگر امامان معصوم(ع)، دارنده تمام کمالات و فضایل اخلاق انسانی در مرتبه اعلی است. به گفت? آنان، او آن چنان در قلّه شکوهمند کمال و فضیلت قرار دارد که نه تنها دوستان و پیروانش او را ستوده اند، بلکه دشمنان کینه توز و سرسخت هم به مدح و ستایش او پرداخته‌اند. درباره اوصاف اخلاقی آن حضرت «ابراهیم بن عباس» می ‌گوید: «هرگز ندیدم که امام رضا(ع) به کسی یک کلمه جفا کند و ندیدم که سخن شخصی را قطع کند و ندیدم که نیازمندی را از درگاه خویش رد کند. او هرگز در حضور افراد تکیه نمی‌داد و هرگز او را ندیدم که با صدای بلند بخندد، بلکه خنده اش تبسم و لبخند بود. وقتی که کنار سفره می ‌نشست، همه خدمت کاران و غلامان را کنار سفره می ‌نشاند».[21]

خلفای هم عصر

امام رضا(ع) در دوران امامت خود با سه تن از حُکّام و خلفای عباسى روبه‏رو و معاصر بود: هارون الرشید، امین و مأمون.[22]

برای آشنایی بیشتر با زندگی امام هشتم شیعیان(ع)، می توانید به سایت اسلام پدیا، مدخل «امام رضا» مراجعه نمایید.

 

[1]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 1، ص 486، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق؛ مجلسى، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق و مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، ج 6، ص 70، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 247، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق.

[2]. خصیبى، حسین بن حمدان، الهدایة الکبرى، ص 279، البلاغ، بیروت، 1419ق؛ اربلى، على بن عیسى، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق و مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، ج 2، ص 284، بنى هاشمى، تبریز، چاپ اول، 1381ق.

[3]. طبرسى‏، احمد بن على، الاحتجاج على أهل اللجاج‏، ج 2، ص 374، نشر مرتضی، مشهد، چاپ اول، 1403ق؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص 196، کنگره شیخ مفید، قم، 1413ق.

[4]. امین عاملی، سید محسن، سیره معصومان، ترجمه حجتی کرمانی، علی، ج 6، ص 142، نشر سروش، تهران، 1376ش؛ قرشی، باقر شریف‏، پژوهشى دقیق در زندگانى امام رضا علیه السلام‏، ترجمه صالحی، سید محمد، ج 1، ص 40 و 41، اسلامیة، تهران، چاپ اول، 1382ش.

[5]. جعفریان، رسول، حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه علیهم السلام‏، ص 426، انصاریان‏، قم، چاپ ششم، 1381ش؛  

[6]. ر.ک: پژوهشى دقیق در زندگانى امام رضا علیه السلام‏، ج 1، ص 50. 

[7]. طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 2، ص 91، نشر آل البیت، قم، 1417ق؛ امین عاملى‏، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 2، ص 32، دار التعارف‏، بیروت، 1403ق.‏

[8]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا علیه السلام، محقق و مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 147، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق؛ مازندرانی، ابن شهر آشوب‏، المناقب، ج 4، ص 367، نشر علامه، قم، 1379ق؛ أعیان الشیعة، ج 2، ص 23؛ شمس الدین محمد بن طولون‏، الأئمة الاثنا عشر، ص 97، نشر رضی، قم، بی تا؛ المرعشى التستری، القاضی نورالله، إحقاق الحق و إزهاق الباطل‏، ج 12، ص 386، مکتبة آیة الله المرعشى النجفى‏، قم، چاپ اول، 1409ق. ‏

[9]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏48، ص 320، دار إحیاء التراث العربی‏، بیروت، چاپ دوم، 1403ق؛ محدث اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج 2، ص 791، نشر رضی، قم، چاپ اول، 1421ق؛ أعیان الشیعة، ج 2، ص 13؛ و ر.ک: شبراوى‏، جمال الدین، ص 346 و 347، دار الکتاب‏، قم، چاپ اول، 1423ق؛ حَمَوى‏، محمد بن اسحاق‏، أنیس المؤمنین‏، ص 203، بنیاد بعثت‏، تهران، 1363ش؛ حسینى عاملى‏، سید تاج الدین، التتمة فی تواریخ الأئمة علیهم السلام، ص 123، نشر بعثت، قم، چاپ اول، 1412ق.‏  

[10]. «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ ... قَالَ حَدَّثَنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى (ع)...»؛ ‏شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا علیه السلام، محقق و مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 71، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378 ق.    

[11]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 271: «وَ مَضَى الرِّضَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَى (ع) وَ لَمْ یَتْرُکْ وَلَداً نَعْلَمُهُ إِلَّا ابْنَهُ الْإِمَامَ بَعْدَهُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ(ع)». 

[12]. المناقب، ج 4، ص 367: «وَ وَلَدُهُ مُحَمَّدٌ الْإِمَامُ فَقَط».

[13]. إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 2، ص 86: «و کان للرضا علیه السلام من الولد ابنه أبو جعفر محمد بن علیّ الجواد علیه السلام لا غیر».

[14]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج 1، ص 20 و 21.  

[15]. الأئمة الاثنا عشر، ص 98؛  ابن ابى الثلج‏، تاریخ أهل البیت‏، تحقیق: حسینی، سیدمحمدرضا، ص 83، آل البیت، قم، چاپ اول، 1410ق.

[16]. الکافی، ج 1، ص 486؛الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 247؛ أنیس المؤمنین‏، ص 203؛ طبرسی، فضل بن حسن‏، تاج الموالید، ص 98، دار القار، بیروت، چاپ اول، 1422ق؛التتمة فی تواریخ الأئمة علیهم السلام‏، ص 123.

[17]. فتال نیشابورى‏، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین‏، ج 1، ص 531، نشر دلیل ما، قم، چاپ اول، 1423ق.

[18]. التتمة فی تواریخ الأئمة علیهم السلام‏، ص 123.

[19]. الأئمة الاثنا عشر، ص 98؛ إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 2، ص 41؛ أنیس المؤمنین‏، ص 203.

[20]. بحار الأنوار، ج ‏49، ص 3.

[21]. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 184.

[22]. پژوهشى دقیق در زندگانى امام رضا علیه السلام‏، ج 2، ص 347.




تاریخ : چهارشنبه 94/9/18 | 10:46 عصر | نویسنده : mohammad hossein zare | نظر

تصویر




تاریخ : چهارشنبه 94/9/18 | 10:40 عصر | نویسنده : mohammad hossein zare | نظر

تصویر




تاریخ : چهارشنبه 94/9/18 | 10:39 عصر | نویسنده : mohammad hossein zare | نظر

  • paper | کانون زبان انگلیسی | آریس دی ال